زخم‌های کهنه و دردهای تازه

لینک کوتاه: https://memar.press/?p=126358
منتشر شده در 1:44 ب.ظ
شماره خبر 126358
26 حمل 1404

در سرزمینی که هنوز زخم‌های جنگ التیام نیافته، دردی تازه بر شانه‌های مردمش افزوده می‌شود؛ اخراج، بی‌خانمانی، و سرگردانی. در ماه‌های اخیر، افغانستان شاهد یکی از گسترده‌ترین موج‌های بازگشت اجباری مهاجرین در تاریخ معاصر خود بوده است. از پاکستان گرفته تا امریکا، درهای اقامت یکی پس از دیگری بسته می‌شود، بی‌آنکه به آنچه بر مردم ما گذشته و می‌گذرد، نگاهی انسانی شود.

تنها از پاکستان، بیش از ۸۶۰ هزار مهاجر افغانستانی به اجبار به کشوری بازگردانده شده‌اند که نه خانه‌ای برای بازگشت دارد، نه نانی برای بقا. گزارش‌های متعددی از بازداشت‌های گسترده، برخوردهای خشونت‌آمیز و اخراج‌های شبانه منتشر شده است. هزاران نفر، از کارگران زحمتکش گرفته تا کودکان به خاکی بازگردانده می‌شوند که امروز از ابتدایی‌ترین امکانات زندگی نیز محروم است. این برخوردها، برخلاف همه اصول همسایگی، حقوق انسانی و قواعد بین‌المللی است و نمی‌توان در برابر آن سکوت کرد.

در سوی دیگر جهان، امریکا نیز در اقدامی به شدت بحث‌برانگیز، تصمیم به لغو برنامه حفاظت موقت برای حدود ۱۴،۶۰۰ پناهجوی افغانستانی گرفته است؛ تصمیمی که این افراد را در آستانه اخراج از کشوری قرار داده که روزی به آن‌ها وعده «امنیت» داده بود، سیاست‌های مهاجرتی به زبانِ بی‌رحمیِ تازه‌ای سخن می‌گویند.

در میانه این فاجعه انسانی، با صدای بلند باید گفت: رهبران سیاسی افغانستان در سه دهه گذشته، شریک جرم این رنج تاریخی‌اند. آنانی که فرصت ساختن کشور را داشتند اما به جای آن، بر طبل جنگ داخلی کوبیدند، ثروت‌های ملی را غارت کردند، نسل‌های آینده را قربانی بلندپروازی‌های پوچ و منافع شخصی‌شان ساختند. هیچ واژه‌ای قادر نیست عمق خیانت این نسل از سیاست‌مداران را بیان کند؛ کسانی که تنها چیزی که از خود باقی گذاشتند، خاطره‌ای تلخ و حسرتی عظیم بود.

بیشتر بخوانید:  افغانستان در خاموشی دیجیتال

اما اکنون طالبان بر مسند قدرت‌اند، و این نیز واقعیتی‌ست که نمی‌توان از آن گریخت. طالبان اما، با لجاجت، تک‌روی، و نادیده‌گرفتن ابتدایی‌ترین حقوق زنان، شیعیان، اقلیت‌ها و نیمی از پیکره‌ی این ملت، بار دیگر کشور را از مسیر تعهدات انسانی، قانونی و بین‌المللی منحرف ساخته‌اند.  قانونی که صدای زن را “عورت” می‌نامد و حضور او را در اجتماع برنمی‌تابد، قانونی‌ست که با هیچ‌یک از ارزش‌های انسانی و اسلامی سازگاری ندارد. جامعه‌ای که مادرانش در ترس زایمان می‌کنند، و دخترانش در آرزوی مکتب می‌سوزند، راهی به‌سوی رستگاری ندارد.

با وجود همه‌ی این تاریکی‌ها، راهی برای روشنی وجود دارد. اگر طالبان واقعاً خواهان آینده‌ای پایدار برای این سرزمین‌اند، چند نکته را باید جدی بگیرند:

  1. به رسمیت شناختن حقوق زنان، اقلیت‌ها و پیروی از عدالت به عنوان اصول بنیادین اسلامی.
  2. گشودن فضای سیاسی برای مشارکت تمام اقوام، گروه‌ها و نخبگان کشور.
  3. تضمین آزادی‌های اساسی از جمله حق تحصیل، کار، بیان و دسترسی به خدمات پایه برای همه مردم.
  4. همکاری واقعی با نهادهای بین‌المللی برای احیای اقتصاد و رفع بحران‌های انسانی.

و در پایان، باید گفت که هیچ آینده‌ای برای افغانستان بدون همبستگی ملی، بدون اعتمادسازی درون‌زا، و بدون آشتی با جهان وجود ندارد. فرزندان این سرزمین، نه بار دیگر جنگ می‌خواهند، نه حاکمیت استبداد، نه تبعید و آوارگی. آنها فقط زندگی می‌خواهند، در سرزمین خودشان.

بیشتر بخوانید:  «روز جهانی اسکان بشر» و هشدار سازمان ملل از تشدید فشار بر مناطق شهری افغانستان

در پایان، می‌خواهم خطاب به ملت شریف افغانستان بگویم: ما مردمی هستیم که در سخت‌ترین شرایط، خم نشدیم؛ زخم خوردیم، اما ایستادیم. امروز هم اگرچه تنها، بی‌پناه و مظلوم هستیم، اما هنوز می‌توانیم بایستیم و آینده‌ را بسازیم—اگر نخبگان، سیاست‌مداران و صاحبان قدرت، بالاخره یک بار برای همیشه منافع شخصی را کنار بگذارند و به مردم‌شان بیاندیشند.

افغانستان هنوز زنده است، هنوز قلبش می‌تپد. کافی است که خود را باور کنیم، صدای هم باشیم، و فراموش نکنیم که تاریخ، بی‌رحمانه اما دقیق، قضاوت خواهد کرد. ما، رسانه‌ها، وجدان بیدار این ملتیم. و تا زمانی که هنوز قلمی در دست داریم و صدایی در گلو، نمی‌گذاریم که درد مردم‌مان در هیاهوی سیاست گم شود.

Facebook
Twitter
WhatsApp
Telegram
Email