اظهارات اخیر رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، که خود و ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه را تنها رهبران باتجربه جهان معرفی کرد، بازتابهای متعددی در محافل سیاسی و رسانهای داشته است.
این ادعا در حالی مطرح میشود که مقایسه عملکردها و سیاستهای این دو رهبر در عرصههای داخلی و بینالمللی حاکی از تفاوتهای بنیادین در رویکردهایشان است. همچنین، اظهارات اردوغان از منظر مدتزمان حکمرانی نیز با بررسی حکمرانی رهبر انقلاب اسلامی ایران، ابعاد جدیدی پیدا میکند.
دو دوره ریاستجمهوری آیت الله خامنهای به مدت 8 سال (17 میزان 1360 تا 25 اسد 1368) و به عهده گرفتن رهبری ملت ایران به مدت 36 سال؛ پس از درگذشت آیت الله خمینی رهبر وقت جمهوری اسلامی ایران، در تاریخ 14 جوزا 1368 خورشیدی در جلسهٔ فوقالعادهٔ مجلس خبرگان رهبری، آیت الله خامنهای رئیسجمهور وقت، به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.
مقایسه مدتزمان حکمرانی؛ اردوغان با تأکید بر 22 سال حکمرانی خود، خود را یکی از باتجربهترین رهبران جهان میداند. در حالی که مدت زمان ریاست جمهوری و رهبری آیتالله خامنهای به طور کل 44 سال است.
آیتالله سید علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران با 44 سال تجربه در جایگاه ریاست جمهوری و رهبری انقلاب اسلامی نه تنها طولانیترین دوره خدمت به کشور خود را داشته، بلکه در میان رهبران حال حاضر جهان نیز یکی از با تجربهترین آنهاست. بهواسطه سیاستهای حکیمانه او در منطقه، به ویژه در سوریه، لبنان و فلسطین، تأثیری عمیق و انسانی بر معادلات منطقهای گذاشته است.
در این میان، نمیتوان سیاستهای آیتالله خامنهای را با رویکردهای اردوغان مقایسه کرد زیرا سیاستهای رهبر انقلاب اسلامی ایران در قبال سوریه، فلسطین و لبنان و کل منطقه همواره بر حمایت از مردم مظلوم و مبارزه با ظلم و تجاوز استوار بوده است.
حمایت ج.ا.ایران از مردم فلسطین در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی، کمک به مردم لبنان و همکاری با دولت قانونی سوریه برای مبارزه با تروریسم، نشاندهنده سیاستی حکیمانه، انسانی و اخلاقمدار است.
این در حالی است که اردوغان با اقدامات خودخواهانه و همکاری با قدرتهای بیگانه، نه تنها منافع ملی ترکیه را به خطر انداخته بلکه به بحرانهای منطقهای نیز دامن زده است.
در بررسی سیاستهای اردوغان در سوریه، حمایت آشکار یا پنهان او از گروههای تروریستی، از جمله داعش، طی دهه گذشته قابل انکار نیست. سیاستهای وی که اغلب همسو با اهداف ایالات متحده و اسرائیل بوده، به بیثباتی منطقه کمک شایانی کرده است. اردوغان با باز کردن مرزهای ترکیه برای عبور تروریستها به سوریه و تأمین حمایتهای لجستیکی و نظامی، در پیچیدهتر شدن بحران سوریه نقش کلیدی داشت.
در مقابل، ولادیمیر پوتین با اتخاذ سیاستی قاطع و مستقل، در راستای حمایت از دولت قانونی سوریه و مبارزه با گروههای تروریستی مانند داعش و جبهه النصره عمل کرد. حضور نظامی روسیه در سوریه و بمباران مواضع تروریستها، نه تنها از سقوط سوریه جلوگیری کرد بلکه باعث شد تعادل قدرت در این کشور به نفع ثبات و حاکمیت ملی تغییر یابد. این سیاستها در تضاد کامل با اقدامات مخرب اردوغان قرار دارد که همواره به دنبال منافع کوتاهمدت و بلندپروازیهای شخصی خود بوده است.
سیاستهای ولادیمیر پوتین در خاورمیانه، بهویژه در رابطه با سوریه، بهعنوان یکی از موفقترین نمونههای دیپلماسی و استراتژیهای نظامی برای ایجاد ثبات در منطقه شناخته میشود. برخلاف رجب طیب اردوغان که با حمایت از گروههای تروریستی مانند داعش و جبهه النصره در سوریه و همسویی با اهداف اسرائیل و ایالات متحده به بیثباتی دامن زد، پوتین نقشی کلیدی در مبارزه با تروریسم و حفظ تمامیت ارضی سوریه ایفا کرد.
از آغاز بحران سوریه در سال 2011، روسیه تحت رهبری ولادیمیر پوتین حمایت خود را از دولت بشار اسد بهعنوان دولت قانونی سوریه اعلام کرد. این حمایت شامل ارسال تسلیحات، مشاوره نظامی، و در نهایت دخالت مستقیم نظامی در سال 2015 بود. این اقدام باعث شد ارتش سوریه از فروپاشی نجات یابد و مواضع خود را در برابر گروههای تروریستی تقویت کند.
روسیه با بمباران دقیق مواضع گروههای تروریستی مانند داعش و جبهه النصره، به طور مؤثری از گسترش تروریسم در منطقه جلوگیری کرد. این حملات هوایی که با هماهنگی دولت سوریه انجام شد، مراکز فرماندهی، انبارهای تسلیحات، و خطوط تدارکاتی تروریستها را هدف قرار داد و قدرت آنها را به شدت کاهش داد.
یکی از اهداف اصلی سیاستهای پوتین در سوریه، جلوگیری از تقسیم این کشور و ایجاد مناطق نفوذی بود که توسط گروههای تروریستی یا قدرتهای خارجی اداره شوند. برخلاف اردوغان که با ایجاد منطقههای حائل در شمال سوریه به دنبال گسترش نفوذ ترکیه بود، پوتین از حاکمیت ملی و یکپارچگی سرزمینی سوریه حمایت کرد.
پوتین با مشارکت در مذاکرات آستانه و سوچی، تلاش کرد بحران سوریه را از طریق گفتگو و دیپلماسی حل کند.
این رویکرد برخلاف سیاستهای تهاجمی و فرصتطلبانه اردوغان بود که بیشتر بر استفاده از جنگ نیابتی تمرکز داشت.
اردوغان در طول بحران سوریه، بهجای مبارزه با تروریسم، از گروههایی مانند داعش و جبهه النصره حمایت کرد. ترکیه با باز کردن مرزهای خود به روی تروریستها و تأمین لجستیک برای آنها، به عنوان یکی از مسیرهای اصلی ورود تروریستها به سوریه عمل کرد. این اقدامات کاملاً در همسویی با منافع اسرائیل و امریکا بود که به دنبال تضعیف دولت سوریه بودند.
اردوغان با حمایت از گروههای افراطی بهعنوان ابزار سیاسی اش به دنبال افزایش نفوذ ترکیه در سوریه و دیگر کشورهای عربی بود. این اقدام که به بهانه ایجاد امنیت انجام شد، در واقع برای سرکوب کردهای سوریه و گسترش نفوذ ترکیه بود.
اردوغان با تضعیف سوریه و بیثبات کردن منطقه، اردوغان بهطور غیرمستقیم اهداف استراتژیک اسرائیل را تقویت کرد.
در حالی که ولادیمیر پوتین با تمرکز بر حفظ تمامیت ارضی سوریه، مبارزه با تروریسم، و ایجاد راهکارهای دیپلماتیک برای حل بحران، نقشی ثباتساز در منطقه ایفا کرد، اما در مقابل، اردوغان با اقدامات تهاجمی و حمایت از گروههای تروریستی، زمینهساز بیثباتی در سوریه و عراق شد.
رویکرد پوتین در قبال خاورمیانه مستقل و در راستای منافع ملی روسیه بوده است. این در حالی است که اردوغان اغلب سیاستهایی را دنبال کرده که با اهداف امریکا و اسرائیل همسو باشد.
سیاستهای ولادیمیر پوتین در سوریه و خاورمیانه، نمونهای موفق از رویکردی است که بر مبارزه با تروریسم و حمایت از دولتهای قانونی استوار است. این سیاستها بهطور مستقیم در تضاد با اقدامات اردوغان قرار دارد که بیشتر به دنبال منافع شخصی و بلندپروازیهای منطقهای بوده است.
رویکرد پوتین در مبارزه با تروریسم و تلاش برای حل دیپلماتیک بحرانها میتواند الگویی برای ثبات در منطقه باشد، در حالی که سیاستهای اردوغان همچنان خطراتی جدی برای آینده خاورمیانه ایجاد میکند.
سیاستهای اردوغان در منطقه، به ویژه در عراق و سوریه، از بلندپروازیهای او نشأت میگیرد. این بلندپروازیها که در قالب شعارهایی مانند “احیای عثمانیگرایی” ارائه میشوند، در عمل به بیثباتی بیشتر در منطقه و کاهش اعتبار ترکیه در میان همسایگان منجر شده است. این رویکرد نه تنها امنیت ترکیه را به خطر انداخته بلکه در درازمدت برای کل منطقه خطرات جبرانناپذیری خواهد داشت.
اظهارات اردوغان درباره “دو رهبر باتجربه جهان” بیشتر به خودستایی و نمایش بلندپروازیهای سیاسی او شبیه است تا یک ارزیابی واقعی از شرایط. مقایسه اقدامات مخرب او در حمایت از تروریستها با سیاستهای قاطع پوتین در سرکوب تروریسم، و همچنین سیاستهای حکیمانه آیتالله سید علی خامنهای در حمایت از مردم منطقه، نشان میدهد که ادعاهای اردوغان با واقعیت سازگار نیست.
در پایان، چند پرسش اساسی باقی میماند که تأمل در پاسخ به آنها میتواند مسیر آینده این بحث را روشنتر کند:
- اردوغان چگونه میتواند خود را یکی از دو رهبر باتجربه جهان بنامد، در حالی که سیاستهای او در سوریه به تقویت گروههای تروریستی انجامید؟
- آیا حمایت اردوغان از تروریستها در سوریه، که همسو با منافع ایالات متحده امریکا و رژیم کودک کش اسرائیل بود، با منافع مردم ترکیه و منطقه سازگار است؟
- در مواجهه با سیاستهای قاطع پوتین علیه تروریسم، اردوغان چگونه میتواند از نقش سازنده خود در منطقه سخن بگویید؟
- آیا بلندپروازیهای اردوغان برای احیای عثمانیگرایی ارزش به خطر انداختن صلح و ثبات منطقه را دارد؟
- در حالی که رهبران واقعی جهان به دنبال ثبات و امنیت برای تمام ملتها هستند، اقدامات اردوغان چه دستاوردی برای مردم سوریه و عراق به همراه داشته است؟
نویسنده: دکتر لنگرزاد