تجربه شکست مأموریت ۲۰ ساله امریکا در افغانستان نشان میدهد که اتکا به قدرتهای خارجی بدون تقویت تواناییها و زیرساختهای داخلی، میتواند به پیامدهای فاجعهباری منجر شود. سقوط دولت افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت نمونهای بارز از ناکامی در مدیریت بحرانها و اتکای بیش از حد به حمایتهای خارجی است. این اتفاقات نشان دادند که سرمایهگذاریهای خارجی، در غیاب برنامهریزی بومی و ایجاد ساختارهای پایدار، نمیتوانند امنیت و ثبات بلندمدت را تضمین کنند.
یکی از اساسیترین مشکلات چنین وابستگیای، عدم سرمایهگذاری واقعی بر زیرساختها و نهادهای بومی است. در افغانستان، حکومت پیشین به جای اتکا به منابع انسانی و ظرفیتهای داخلی، به منابع مالی و نظامی امریکا وابسته شد. این وابستگی نهتنها مانع از رشد پایدار دولت شد، بلکه فساد و بیمسئولیتی در نهادهای محلی را تشدید کرد. گزارش نیویارک تایمز بهوضوح نشان میدهد که این رویکرد باعث ایجاد یک سیستم ناکارآمد شد که قادر به پاسخگویی به چالشهای داخلی نبود. ارتشی که بر روی کاغذ ۳۰۰ هزار نیرو داشت، در عمل از انسجام، انگیزه و حتی توانایی عملیاتی محروم بود.
یکی دیگر از پیامدهای تکیه به قدرتهای خارجی، ایجاد نوعی خودفریبی در میان مقامات محلی و حامیان خارجی است. گزارشهای خوشبینانه و آمارهای اغراق آمیز از پیشرفتهای نظامی و اجتماعی، عملاً واقعیتهای میدانی را نادیده گرفت و باعث شد تصمیمگیران در واشنگتن و کابل نتوانند تهدیدهای واقعی را درک کنند. این خودفریبی، در نهایت به سقوط ناگهانی دولت منجر شد و مردم افغانستان را با بحرانی عمیق روبرو ساخت.
از سوی دیگر، طالبان توانستند با استفاده از منابع محدود، اما با تکیه بر انگیزههای گروهی، حکومت کابل را شکست دهند. این موضوع نشاندهنده اهمیت روحیه و اتحاد داخلی در هر نبرد است. انگیزه و باور، حتی بدون دسترسی به منابع پیشرفته، میتواند تعیینکننده باشد. تجربه افغانستان بهوضوح نشان داد که هیچگونه حمایت خارجی نمیتواند جایگزین اراده ملی، همبستگی اجتماعی و مدیریت داخلی شود.
پیامد دیگر اتکا به قدرتهای خارجی، عدم نظارت و سوءاستفاده از کمکهای خارجی است. میلیاردها دلار کمک امریکا به افغانستان نهتنها منجر به بهبود پایدار شرایط در کشور نشد، بلکه بخشی از آن به دلیل فساد، هدر رفت یا حتی بهدست دشمنان امریکا و حکومت کابل افتاد. این مسئله نشان میدهد که هرگونه کمک خارجی، بدون نظارت دقیق و برنامهریزی بومی، میتواند نتایج معکوسی داشته باشد.
در مجموع، تجربه افغانستان بار دیگر نشان داد که هیچ کشوری نمیتواند با تکیه صرف بر کمکهای خارجی، به امنیت و توسعه پایدار دست یابد. تقویت نیروهای داخلی، ایجاد اعتماد به نفس ملی و مدیریت مبتنی بر واقعیتهای فرهنگی و اجتماعی، پایههای اساسی موفقیت هر دولت محسوب میشود. کشورهای دیگر که به دنبال حمایتهای خارجی هستند، باید از این تجربه درس بگیرند و بیشترین تمرکز خود را بر توسعه تواناییهای بومی و حفظ استقلال قرار دهند. اعتماد بیچونوچرا به قدرتهای خارجی، بدون توجه به اقتضائات داخلی، نتیجهای جز بحران و فروپاشی به همراه نخواهد داشت.