پس از روی کارآمدن دوباره حکومت طالبان مقامهای این گروه بارها گفتهاند که یکی از اهداف مهم آنها تشکیل «نظام اسلامی» در افغانستان بوده است. مقامهای این گروه همچنان تاکید کردهاند که از هدفشان برای برقراری «حکومت اسلامی» عقبنشینی نخواهند کرد و در این باره هیچ گونه گفتگو و تعاملی را هم نخواهند پذیرفت.
به تازگی مولوی عبدالکبیر، معاون سیاسی رئیس الوزرای حکومت سرپرست طالبان هم گفته که «معامله» این گروه در مورد اسلام و «امارت اسلامی» ناممکن است. این مقام طالبان همچنان تاکید کرده که حکومت این گروه «ارزشهای جهاد را حفظ کرده و به اصول خود» پابند خواهد ماند.
به گفته این مقام بلندپایه طالبان، مناسبات حکومت این گروه با جهان براساس «اصول اسلامی» استوار است و کابل در مورد مسایل مربوطه «برخورد مسئولانه» میکند.
درحالی که مقامهای طالبان سخن از «حکومت اسلامی» در کشور میزنند، نگاهی گذرا به ساختار، عملکرد و حاصل کار حکومت این گروه در برخی موارد ما را بهتر به درک سیاستها و عملکرد این نوع «حکومت اسلامی» نزدیک خواهد کرد:
1. فقدان عدالت اجتماعی در افغانستان زیر اداره طالبان یکی از موارد بحث برانگیز بوده که بارها از آن سخن رفته است. این درحالی است که عدالت پایه و اساس حکومت اسلامی را شکل میدهد و در نبود آن ظلم و تعددی به حقوق مردم صورت میگیرد. با این حال، نبود عدالت در لایههای گوناگون جامعه در بیش از سه سال حکومت این گروه همواره یکی از انتقادات مهم در داخل و خارج از افغانستان بوده است. تبعیضهای قومی، جنسیتی و مذهبی اما مهمترین موارد تبعیضآمیز بودهاند که بارها از سوی حکومت این گروه گزارش شده است.
2. انفعال و ضعف حکومت فعلی در حل چالشهای اقتصادی افغانستان از دیگر مواردی است که در این مدت حکومت این گروه دستاورد چندانی در رفع آن نداشته است. گراف فقر و گرسنگی شهروندان همچنان رو به بالاست و معضل بیکاری نیز کماکان باعث فرار دستهجمعی مردم از کشور میشود. این درحالی است که مقامهای حکومت طالبان در بیش از سه سال گذشته فرصت خوبی در اختیار داشتند که با استفاده درست و بهینه از آن میتوانستند تا کنون حداقل در حل چالشهای اقتصادی و معضل بیکاری در کشور دستاورد قابل ملاحظهای داشته باشند. خلاف انتظارها اما حکومت این گروه عمدتا به دلایل سیاستهای سختگیرانه و تند، نه تنها که در حل بحران اقتصادی کشور موفقیتی نداشته بلکه پس از روی کارآمدن دوباره طالبان، مردم شاهد افزایش کابوس فقر و بیکاری در کشور بودهاند.
3. عدم مشارکت اقوام و مذاهب در ساختار حکومت فعلی از دیگر انتقاداتی است که حکومت طالبان با آن مواجه است. جامعه بینالمللی در بیش از سه سال گذشته بارها از حکومت طالبان خواستهاند که زمینهها را برای تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان مساعد سازد. در این سوی دیگر، سران این گروه به این خواست جهانی توجه نکردهاند و همچنان حکومت گروهیشان را تداوم بخشیدهاند. این وضعیت سبب شده که بحث به رسمیت شناسی حکومت طالبان هم منتفی شود و حکومت این گروه همچنان به عنوان تنها عضو غیررسمی جامعه بینالمللی در جهان شناخته شود.
با این همه، به نظر میرسد اگر حکومت طالبان همچنان به سیاستهای فعلیشان تحت پوششهای گوناگون دوام بدهند، نیازمندیهای زمان و افکار عمومی را در نظر نگیرند و نتوانند اقناع مردم افغانستان و جامعه بینالمللی را حداقل در امر حکومتداری فراهم کنند، به احتمال زیاد افغانستان یک بار دیگر در ورطه جنگ و منازعات قرار خواهد گرفت.