آنچه امروز در سوریه شاهد آن هستیم، تنها سقوط دمشق نیست؛ بلکه بخشی از پروژهای پیچیده و هماهنگ میان امریکا، اسرائیل و برخی همپیمانان منطقهای آنها برای فروپاشی جهان اسلام است.
این بحران، درسهای عمیقی برای تمامی مسلمانان و بهویژه ملت سوریه به همراه دارد.
گروه تروریستی «هیئت تحریر الشام» به رهبری ابومحمد جولانی، با شعارهای توخالی آزادی و عدالت، به جای تمرکز بر دشمن واقعی امت اسلامی یعنی رژیم آپارتاید اسرائیل، تمام قوای خود را خواسته و ناخواسته صرف تخریب زیر ساخت های سوریه کرده است که این نشاندهنده اهداف واقعی این گروه است که نه آزادی بلکه اجرای دستورات مستقیم واشنگتن و تلآویو است.
این گروه، که حتی از نظر امریکا و متحدانش نیز تروریستی محسوب میشود، در خیال خام خود به دنبال تشکیل حکومت در سوریه است. اما باید دانست که جولانی و همراهانش چیزی بیش از غلامان حلقهبهگوش امریکا و اسرائیل نخواهند بود. تاریخ به روشنی نشان داده است که هر رهبر مزدوری که از دستورات اربابانش سرپیچی کند، سرنوشتی جز حذف ندارد؛ نمونههای روشن آن، صدام حسین، معمر قذافی و اسامه بن لادن هستند.
رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، با سیاستهای متناقض خود نشان داده که یکی از مهرههای کلیدی پروژه تخریب سوریه است. او با ادعای دفاع از مسلمانان، به حمایت آشکار و پنهان از گروههای تروریستی پرداخته است. جنگندههای ترکیه، مناطق کُردنشین سوریه را بمباران میکنند، اما هرگز جرأت هدف قرار دادن پایگاههای نظامی امریکا یا اسرائیل را ندارند. اردوغان با همپیمانی با واشنگتن و تلآویو، نه تنها به مسلمانان خیانت کرده، بلکه ثبات منطقه را نیز به خطر انداخته است.
اردوغان در مقایسه با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، هرچند که همواره اهداف ژئوپلیتیکی خود را دنبال کرده، اما در این بحران نسبت به ترکیه دستکم شرافتمندانهتر عمل کرده است. پوتین با حمایت از دولت سوریه و تلاش برای ایجاد آتشبس، نشان داده که به حفظ ثبات منطقه اهمیت میدهد؛ در حالی که اردوغان در جهت خلاف منافع امت اسلامی حرکت میکند.
رژیم اسرائیل با حمایت مستقیم از گروههای تروریستی، بهویژه «هیئت تحریر الشام»، به تخریب زیرساختهای نظامی و اقتصادی سوریه ادامه میدهد. این اقدامات، به وضوح بخشی از طرح «اودد ینون» است که هدف آن تجزیه کشورهای منطقه و تضمین تسلط اسرائیل است. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، با اشتیاق از سقوط دمشق به عنوان فرصتی تاریخی یاد کرده است؛ اما این به اصطلاح فرصت، چیزی جز نابودی سوریه و شعلهورتر شدن آتش درگیریها نیست.
با وجود توطئههای پیچیده علیه سوریه، نمیتوان از اشتباهات بشار اسد نیز چشم پوشید. بیتوجهی به برخی مسائل داخلی و غفلت از برنامهریزی استراتژیک، زمینه را برای این سقوط فراهم کرد. ارتش سوریه، که روزگاری نماد مقاومت بود، نتوانست در برابر هجمه هماهنگ تروریستها و همپیمانان خارجی آنها مقاومت کند. این ضعف، نشاندهنده لزوم بازنگری در سیاستها و اصلاح راهبردهای ملی است.
و اما پیامدهای سقوط دمشق؛ سقوط دمشق آغازگر هرج و مرج طولانی در سوریه و منطقه است. همانطور که تحلیلگران مصری نظیر مصطفی بکری هشدار دادهاند، فروپاشی سوریه به معنای آغاز سقوط کل جهان عرب است. سمیر فرج، تحلیلگر نظامی، نیز پیشبینی کرده که روی کار آمدن گروههای تندرو، بحران را به کل منطقه گسترش خواهد داد. این تحولات، نه تنها کشورهای همسایه، بلکه امنیت جهانی را نیز تهدید میکند.
کشورهایی که امروز در همسویی با امریکا و اسرائیل به تخریب سوریه کمک میکنند، باید بدانند که دیر یا زود از این همراهی پشیمان خواهند شد. آمریکا و اسرائیل، پس از دستیابی به اهداف خود، همپیمانان موقتشان را نیز قربانی خواهند کرد. تاریخ نشان داده که همپیمانی با این قدرتها، سرنوشتی جز خیانت و سقوط به دنبال ندارد.
بحران سوریه، آزمونی تاریخی برای امت اسلامی است. وحدت و آگاهی، تنها راه مقابله با توطئههایی است که به دنبال تجزیه و تضعیف کشورهای مسلمان هستند. مسلمانان، به ویژه رهبران سیاسی، باید از خواب غفلت بیدار شوند و به جای همپیمانی با دشمنان اسلام، در مسیر تقویت وحدت امت حرکت کنند.
مسلمانان و دولتهای اسلامی باید از این بحران درس بگیرند و برای آیندهای روشنتر، به بازنگری در سیاستهای خود بپردازند.
در پایان این بحث را با طرح چند سوال کلیدی به سوی تفکر و گفتگو بیشتر هدایت کنیم:
- اردوغان چگونه توجیه میکند در حالی که ادعای دفاع از مسلمانان را دارد، اما با تروریست ها و رژیم کودک کش اسرائیل همپیمان شده است که مسلمانان را قتلعام کنند؟
- آیا جولانی و رهبران هیئت تحریر الشام نمیدانند که اربابان شان در واشنگتن و تلآویو، آنها را همانند مهرههای قبلی خود قربانی خواهند کرد؟
- آیا کشورهای حامی تروریستها آماده هستند که پاسخ نسلهای آینده را برای خیانت به امت اسلامی بدهند؟
نویسنده: دکتر لنگرزاد