با گذشت بیش از دو سال از روی کار آمدن طالبان در افغانستان تا هنوز اداره فعلی این گروه از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته نشده است و کشور در یک انزوای بین المللی به سر میبرد. طالبان در این مدت برخلاف انتظارات منطقهای و جهانی برای تشکیل یک حکومت فراگیر و رعایت حقوق همه شهروندان، نه تنها هیچگونه پیشرفت و تغییری در سیاستگذاریشان دیده نمیشود، بلکه برعکس در مواردی عقبگرد هم داشته اند. همزمان جامعه جهانی و کشورهای منطقه نیز بارها از طالبان خواستهاند برای خروج افغانستان از بحران سیاسی موجود زمینه مشارکت همه اقوام و اقشار مختلف اجتماعی را در ساختار حکومت و نظام فراهم سازند.
با گذشته چندین دهه از جنگ و نابسامانی در افغانستان، به نظر میرسد اکنون جهان و منطقه نیز به این نتیجه رسیدهاند که تنها راه خروج از بیثباتی و ناامنی در افغانستان ایجاد حکومت فراگیر و رعایت اصل «مشارکت ملی» در ساختار قدرت به معنای واقعی آن است. شاید از همین جهت باشد که جامعه جهانی حتی موضوع به رسمیتشناسی اداره فعلی طالبان را هم عمدتاً به رعایت همین اصل و در کنار آن تامین حقوق زنان و شهروندان، مشروط کرده اند.
چرا حکومت فراگیر مورد تاکید جهان و منطقه است؟
یکی از پرسشهای مهمی که از چندی بدینسو مطرح بوده این است که اساساً دلیل تاکیدهای پیهم جامعه جهانی، کشورهای ذیدخل در قضایای افغانستان و کارشناسان روی تشکیل حکومت فراگیر چه میتواند باشد؟ و این که آیا رسیدگی به این خواست همگانی میتواند در شرایط فعلی راه حل احتمالی بحران سیاسی افغانستان باشد؟ بخش مهم پاسخدهی به این دو پرسش بر میگردد به چگونگی استیلای طالبان بر هرم قدرت در افغانستان و این که به دقت در نظر بگیریم که سقوط نظام پیشین نه از راه نظامی بلکه بیشتر به اساس توافق سیاسی صورت گرفت که در دوحه پایتخت قطر امضا شد.
فراموش نباید کرد در توافق دوحه که بسیاری از تحلیلگران آن را زمینه ساز تسلط دوباره طالبان بر افغانستان میدانند موضوع ایجاد حکومت فراگیر و مشارکت اقوام از سوی طرفهای امضا کننده (زلمی خلیلزاد، نماینده امریکا و ملا برادر، نماینده طالبان) مکتوب گردیده و بسیاری از قدرتهای جهانی و منطقهای نیز به عنوان ناظر بر آن صحه گذاشته اند. این نشان میدهد که موضوع حکومت فراگیر و مشارکت اقوام و اقشار گوناگونان در ساختار قدرت بهعنوان یک خواست و تعهد مهم ماهها پیش از سقوط نظام جمهوریت مطرح بوده و طرفها هم متعهد به اجرای آن شدهاند.
از تعهدات دیروز تا اظهارات ضد و نقیض امروز
حال با گذشت بیش از دو سال از تسلط طالبان بر افغانستان نه تنها حاکمان فعلی به این تعهدشان رسیدگی نکردهاند بلکه حتی مطرح کردن آن را نوعی مداخله در قضایای داخلی کشور قلمداد میکنند. چندین باری هم که نمایندگان دیپلماتیک برخی قدرتهای جهانی و منطقهای بر ایجاد حکومت فراگیر در کشور تاکید کردهاند سخنگویان و برخی مقامات بلندپایه طالبان به آن واکنش نشان داده و توجیه عدم «دخالت» کشورهای خارجی، در امور داخلی افغانستان را پیش کشیدهاند.
به نظر میرسد این گونه موضعگیری طالبان نه تنها باعث کاهش دامنه بحران در کشور نخواهد شد بلکه برعکس به میزان یاس و ناامیدی جهان و منطقه نسبت به شیوه و رویه طالبان در قضایای افغانستان میافزاید. هرچند که برخی مقامات این گروه هرازگاهی خود را متعهد به ایجاد حکومت فراگیر نشان دادهاند اما دیده میشود که عملا اقداماتی از جانب این گروه صورت نگرفته است.
با توجه به بحران عمیق و مشکلات عدیدهای که فعلا دامنگیر افغانستان است اکنون ایجاد حکومت فراگیر و رعایت اصل مشارکت ملی به عنوان راهی برای برونرفت از وضعیت دشوار و بحرانی کشور به حساب میآید؛ در غیر آن تجربه ثابت کرده که خط مشیهای تکگروهی و تکقومی در افغانستان موفقیت و دوامی چندان نخواهند داشت.