۲۱ ژوئن، آخرین روز بهار و بلندترین روز سال، روز موسیقی و به عنوانی دیگر روز جهانی موزیک (world music day) نامیده میشود. ترویج صلح و آرامش و اجرای موسیقی با کیفیت برای همه مردم، از اهداف نامگذاری روز جهانی موسیقی است.
تارخچه روز جهانی
اکتبر سال ۱۹۸۱ موریس فلورت به خواست ژاک لانگ که در آن موقع وزیر وقت فرهنگ و آموزش ملی فرانسه بود ، سمت مدیریت موسیقی را در وزارت فرهنگ فرانسه دریافت کرد. فلورت در آن زمان نظریات و تفکرات خود را در زمینه تمرین و اجرای موسیقی و تکامل آن پیاده کرد، وی یک شعار کلی را دنبال می کرد و آن این بود که موسیقی در همه جا و کنسرت در هیچ کجا.
موریس فلورت اما در سال ۱۹۸۲ بر اساس مطالعهای در مورد عادات فرهنگی فرانسویها داشت به یک نکته دست یافت و آن این بودکه پنج میلیون از مردم فرانسه و همچنین یک نفر از هر دو جوان، یک ساز موسیقی مینوازند. این نکته سبب این شده که فلورت ایده ای را در سر بپروراند و این ایده ، ایده ای نبود جز جمع کردن تمام مردم در خیابانها و در کنار یکدیگر و این ایده سبب پایهگذاری روز جهانی موسیقی یا Fête de la Musique در سال ۱۹۸۲ و در شهر پاریس شد، از آن موقع تا به امروز، این جشنواره به یک پدیده بینالمللی تبدیل شده است.
هر چند روز جهانی موسیقی توسط فرانسویها پایهگذاری شده است اما این نکته را نباید فراموش کرد که موسیقی شرقی و خصوصا موسیقی آرمانی که در فرهنگ و هنر اسلامی وجود دارد از لحاظ غنای مفاهیم و محتوا به مراتب نسبت به موسیقی غربی برتری دارد.
در جهان امروزی با ظهور مکاتب و نحلههای بیشمار که غالبا برخواسته از افکار بشر بوده و هیچ سنخیتی با آموزههای الهی ندارند، ارزش و جایگاه هنرهایی همچون موسیقی نیز متاثر از این مکاتب دچار تحریف و استحاله شده و از ماهیت اصلی خویش که در واقع وسیلهای برای ترویج آرمانهای بلند انسانی برخواسته از مفاهیمی همچون عدالت و آزادهگی میباشد، عدول نموده و صرفا به وسیلهای برای سرگرمی و حتی در بسیاری از موارد به یک سلاح ضد عقل بشری تبدیل شده است.
به همین دلیل است که بسیاری از موسیقیهای نوظهور امروزی، نه تنها وسیله آرامش روحی رابرای افراد فراهم نکرده بلکه باعث تشویش اذهان و از بین رفتن قدرت تعقل و تفکر در میان بسیاری از اهالی خویش شده است.
در بسیاری از کنسرتها مشاهده میشود که افراد به گونهای تحت تاثیر موسیقی قرار میگیرند که گویا به کلی عقل خویش را از دست داده و به حالت سکر و مستی میافتند و در نتیجه دست به رفتارهایی میزنند که با کرامت انسانی هیچ سنخیتی ندارد و حتی بیان آن نیز شرمآور است.
در مقابل اما شعر و موسیقی آرمانی انسان را به سوی حق و عدالت و مفاهیم برخواسته ارزشها و کرامت انسانی فرا میخواند که موسیقی سنتی افغانستان و ایران و هنرهای آوایی در کشورهای اسلامی نمونههای بارز این نوع موسیقی میباشند.
موسیقی در افغانستان نقطه عطف زیباییهای تنوع قومی و زبانی در افغانستان است و فارسی، پشتو و ازبکی، زبانهای اصلی متن ترانهها را تشکیل میدهند، همچنین سبکها و شیوههای گوناگون موسیقی، از غزل فارسی گرفته تا راگ هندی نیز در کشور رواج دارد. گامهای موسیقی عمدتاً دیاتونیک (بدون میکروتون) بوده و تا همین اواخر چندصدایی و هارمونی به شکل غربی آن در موسیقی افغانستان تأثیر چندانی نداشت.
شعر جایگاه ویژهای در فرهنگ موسیقی کشور دارد و میراث شعر فارسی، که مشترکات فراوانی نیز با ایران دارد، اهمیت بسیاری در بین مردم داشته و متن ترانهها متشکل از موضوعات متعددی همچون موضوعات عاشقانه، عارفانه و حماسی است. آهنگهای عاشقانه با تِمهایی از عشق نافرجام و اشارۀ مکرر به داستان لیلی و مجنون، بیشتر موضوعات ترانهها را تشکیل میدهند و به وقایع جاری و تجربۀ شخصی کمتر پرداخته میشود و اشعار عرفانه نیز به مناجات با پروردگار و نعت پیامبران و پیامبر اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) پرداخته و در اشعار حماسی نیز جایگاه ویژه خود را در میان اهل شعر و موسیقی دارند.
هر چند متاسفانه پس از عملیات نظامی غرب در افغانستان، فرهنگ و هنر موسیقی کشور نیز به شکل عجیبی تحت تاثیر فرهنگ بیبند و بار غربی قرار گرفت و در نتیجه، شعر و موسیقی اصیل در کشور به نحو قابل توجهی جای خود را به شعر و موسیقی متناسب با فرهنگ غرب داد اما پس از خروج نظامین غربی از افغانستان و پایان اشغال بیست ساله کشور میتوان امیدوار بود تا مفاهیم ارزشمند و اصالت ریشهدار به موسیقی و شعر کشور بازگردد.