وزیر معادن و پترولیم طالبان در نشست تجلیل از روز خروج نیروهای شوروی، گفت که رژیم این گروه برای بقای خود باید به خواست مردم توجه کند تا حجم انتقادات به عملکرد طالبان کاسته شود.
شهابالدین دلاور،وزیر معادن و پترولیم طالبان افزود: «هرکسی اگر وزیر، معاون یا امر به معروف است، باید از خواست مشروع مردم حمایت کند».
این سخنان در حالی مطرح میشود که پیش از این نیز دیگر مقامات بلندپایه طالبان در خصوص چگونگی تعامل طالبان با مردم افغانستان و رویکردهای این گروه در خصوص بعضی از مسائل اجتماعی و فرهنگی انتقاداتی داشتند و به باور کارشناسان یک سر این انتقادات به رهبری این گروه باز میگردد و طرف دیگر آن متوجه حلقاتی است که در درون طالبان به شکلی غیر متعارف و افراطی عمل میکنند.
سراج الدین حقانی در نشستی که ویدئوی آن منتشر گردیده است به شدت از عملکرد طالبان و بعضی از اعضای این گروه انتقاد نموده و گفته است که «در زمان جهاد، دین به وسیله علما و روحانیون پابرجا و با عظمت بود، ولی حالا همه فکر به منفعت شخصی خود هستند.» وی با انتقاد از تغییر نگرش اعضای طالبان پس از به دست گرفتن قدرت در افغانستان میگوید، اعضای طالبان با به دست آوردن سمت یا مسئولیتی در دستگاه رژیم این گروه، به این نمیاندیشند که «چه خدمتی میتوانند برای مردم اریه کنند». سراج الدین حقانی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه روزانه تعداد ۵هزار عریضه به وزارت داخله ارجاع داده میشود گفت که از مواجهه با مردم، احساس «شرم» میکند. پیش از این نیز عبدالسلام حنفی در اعتراض به تصامیم رهبران این گروه مبنی بر منع تحصیل و آموزش زنان و ایجاد محدودیتهای مختلف اجتماعی و فرهنگی به نام دین و شریعت از مفتیان طالبان انتقاد کرده و گفته بود که وظیفه یک مفتی تنها این نیست که بگوید «ممنوع» است بلکه وقتی مفتی چیزی را منع میکند باید راه بدیل هم ارایه دهد. وی با ابیان این جمله که، «خفته کی کند خفته را بیدار» گفته بود در صورتی که به مساله “تقویت نظام آموزشی و تحصیلی پی نبریم چگونه خود را از این حالت نجات دهیم؟ با توجه به انتقادات صریح و بیسابقه سران بلندپایه حکومت افغانستان از عملکرد این گروه به نظر میرسد آنان این واقعیت را درک کردهاند که رهبران طالبان و حلقات تصمیم ساز این گروه، باید در خصوص تعامل با مردم و نگرشهای خویش نسبت به تطبیق شریعت بازنگری جدی نمایند زیرا در غیر این صورت روز به روز از مردم فاصله گرفته و حتی ممکن است منجر به فروپاشی درونی حکومت طالبان گردد. از سوی دیگر میتوان گفت اختلافات موجود در میان رهبران و سران طالبان امر جدید نیست بلکه از دیرباز در میان این گروه جریان داشته است، اما از آنجاییکه پیش از رسیدن به قدرت و به دست گرفتن حکومت، تمام طرفهای طالبان به دنبال یک هدف واحد بودند، این اختلافات ظهور و بروز پیدا نکرده بود و اکنون پس از تشکیل حکومت و تاثیرات عمیق تصمیمات رهبری طالبان بر چگونگی تعامل مردم و جامعه جهانی با طالبان، این اختلافات ظهور و بروز پیدا نموده و انتقادات به طور صریح طرح و مورد بحث قرار میگیرند. با تمام این اوصاف اگر سخنان انتقادی مقامات بلندپایه طالبان در روزها و هفتههای اخیر را حمل به فرار به جلو و یا فریب رسانهای برای جلب نظر مردم به منظور کاهش فشارهای سیاسی بر این گروه، نکنیم شاید بتوان این سخنان را نشانهای از تغییرات اساسی در آیندهای نه چندان دور در ساختار حاکمیتی طالبان دانست و بعید نیست حتی منجر به انحلال نظام کنونی و تشکیل دولتی فراگیر با ساختاری جدید در کشور شود.