هر سال، یازدهم ثور/ اول ماه می برابر با روز جهانی کار و کارگر است؛ روزی که نه تنها به پاسداشت زحمتها و تلاشهای بیوقفه کارگران اختصاص دارد، بلکه بهانهای است برای تأمل بر جایگاه این قشر بزرگ و تأثیرگذار در حرکت چرخهای اقتصاد و توسعه ملی. در جوامعی مانند افغانستان، که هنوز با زخمهای جنگ، بیثباتی سیاسی و بحرانهای اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند، ارزش کارگر نه فقط بهعنوان نیروی مولد، بلکه بهعنوان نماد مقاومت، قناعت و امید باید شناخته شود.
در همه کشورها، نیروی کار، ستون اصلی تولید، زیرساخت، خدمات و رشد اقتصادی محسوب میشود. از ساختمانساز گرفته تا معلم، از کشاورز گرفته تا راننده، همه در ساختن امروز و آینده کشور نقش ایفا میکنند. هیچ پروژه عمرانی، تولیدی یا خدماتی بدون حضور کارگران به سرانجام نمیرسد. کارگران، اگرچه در خط مقدم فعالیت اقتصادی حضور دارند، اما اغلب در حاشیه توجه سیاستها، برنامهها و حمایتهای اجتماعی قرار دارند. در افغانستان، جایی که بخش بزرگی از اقتصاد به شکل غیررسمی اداره میشود و بسیاری از مردم برای تأمین معیشت روزانه خود تلاش میکنند، اهمیت نیروی کار دوچندان است. در شرایطی که دولت و ساختارهای حاکم هنوز در حال تثبیت هستند، کارگرانی که هر روز در معادن، کارخانهها، زمینهای کشاورزی، بازارها و خیابانها مشغول کارند، عملاً بار سنگین چرخش اقتصادی کشور را به دوش میکشند.
با وجود این نقش کلیدی، کارگران افغانستان با مشکلات و چالشهای متعددی مواجهاند. نبود بیمههای اجتماعی، عدم حداقل دستمزد قانونی و اجرایی، شرایط سخت کاری، نبود امنیت شغلی، نبود اتحادیههای کارگری نیرومند، و حتی تبعیض جنسیتی و قومی در برخی محیطهای کاری از جمله این چالشهاست. بر اساس برخی برآوردها، بیش از ۸۰ درصد نیروی کار افغانستان در بخشهای غیررسمی مشغول به فعالیت هستند؛ جایی که نظارت دولتی وجود ندارد و اغلب حقوق کارگران نقض میشود. کارگران ساختمانی، معدنکاران، دستفروشان و کارگران زن بهویژه در روستاها و مناطق فقیر، در معرض استثمار اقتصادی و بیعدالتیهای آشکار قرار دارند. از سوی دیگر، مهاجرت کارگران به کشورهای همسایه به دلیل نبود فرصتهای شغلی در داخل نیز مشکلات مضاعفی ایجاد کرده است. این کارگران، اغلب با شرایط دشوار زندگی و کار در خارج مواجه میشوند، حقوقشان پرداخت نمیشود، یا حتی مورد سوءاستفاده قرار میگیرند؛ اما همچنان ناچارند به خاطر خانوادههایشان سختیها را تحمل کنند.
دولت، نهادهای مدنی، رسانهها و مردم باید به این درک برسند که حمایت از کارگر، یک اقدام خیریهای یا نمادین نیست؛ بلکه یک سیاست راهبردی برای بازسازی کشور و خروج از بحران است. کارگران، اگر از نظر معیشتی، بهداشتی و روانی در وضعیت مناسبتری قرار بگیرند، نهتنها بهرهوری افزایش مییابد، بلکه اعتماد عمومی نیز نسبت به حاکمیت بیشتر خواهد شد. تدوین قوانین کار منصفانه، تقویت نهادهای حمایتی، ایجاد فرصتهای آموزش فنی و حرفهای، تشکیل و حمایت از اتحادیههای صنفی مستقل و نظارت دقیق بر وضعیت حقوقی کارگران میتواند گامی مؤثر برای بهبود این وضعیت باشد.
لذا روز جهانی کارگر، فرصتی است برای تجلیل از زحمتکشان خاموش جامعه؛ همانهایی که بیادعا میسازند، میکارند، میفروشند و حرکت میدهند. امروز، کارگران افغانستانی بیشتر از هر زمان دیگر، نیازمند دیدهشدن، حمایت و قدردانیاند. توجه به کارگر، نه صرفاً یک شعار، بلکه یک ضرورت انسانی، اقتصادی و ملی است؛ ضرورتی که اگر نادیده گرفته شود، آبادانی و توسعه نیز همچنان در افق دور باقی خواهد ماند.