در روز جهانی آزادی مطبوعات، ما نه فقط به تقویم نگاه میکنیم، بلکه به زخمهایی که بر پیکر آزادی بیان در افغانستان وارد شده، زل زده و نگاه میکنیم؛ زخمهایی که نه فقط دردناک، بلکه هشداردهندهاند. آنچه امروز بر سر رسانهها و خبرنگاران کشور میآید، صرفاً محدودیت و فشار نیست، بلکه پروژهای هدفمند برای خاموش کردن صداهای مستقل، بستن چشمهای بینا و شکستن قلمهاییست که با عشق به مردمشان مینویسند.
بیانیه اخیر هیأت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما)، همچون آینهای تلخ، واقعیت را بیپرده در برابر ما قرار داده است: «رسانههای آزاد و مستقل در کشور بهشدت در حال فرسایشاند.»
این فرسایش، یک روند طبیعی نیست؛ بلکه نتیجه مستقیم تهدیدات، بازداشتها، شکنجهها و فشارهای اقتصادی و امنیتی است که طالبان بر رسانهها و خبرنگاران اعمال کردهاند.
خبرنگارانی که امروز در زندان ها، روز و شب را با امید به عدالت و آزادی سپری میکنند، قهرمانان بیسلاح این سرزمیناند. آنها تنها «جرمشان» این است که حقیقت را نوشتهاند. کشتهشدن حتی یک خبرنگار، کشتهشدن بخشی از وجدان جمعی جامعه است.
رسانهها تنها نهادهای اطلاعرسانی نیستند؛ بلکه ستون فقرات فرهنگ و آگاهی عمومی به شمار میروند. در هر کشور توسعهیافته یکی از اصلیترین موتورهای رشد فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، رسانههای آزاد و مسئول بودهاند. رسانهها جریانسازند، اخلاقسازند، فرهنگپرورند و مهمتر از همه، حافظان حافظه تاریخی ملتها هستند. جامعهای که رسانه نداشته باشد، جامعهایست بدون قطبنم.
و اما در تاریکترین گوشههای تاریخ، کشورهایی که آزادی بیان را خفه کردهاند، از هم پاشیدهاند یا دچار رکود فکری و فرهنگی مرگباری شدهاند. شوروی سابق، کوریا شمالی امروز، آلمان نازی دیروز و بسیاری دیگر، نمونههایی زنده از این حقیقتاند که خفهکردن رسانهها، نخستین گام در مسیر سقوط یک ملت است. ملتی که نداند، نمیپرسد. و ملتی که نپرسد، نمیفهمد. و نفهمیدن، آغاز پایان است.
جالب آنکه در دل همین روایت تلخ، یک واقعیت دینی نیز جای دارد؛ آزادی بیان و حق پرسش و نقد، نه تنها در اسلام مردود نیست، بلکه بخشی جداییناپذیر از سنت نبوی و آموزههای قرآنی است. قرآن کریم، در آیه ۱۰۴ سوره آلعمران، میفرماید:
وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.
و باید از میان شما گروهی باشند که مردم را به نیکی دعوت کنند، به کار شایسته فرمان دهند و از زشتی بازدارند؛ و اینانند رستگاران. (سوره آلعمران،آیه104)
این آیه شریفه جوهره کار رسانهها را بیان میکند. رسانههایی که با هدف ترویج نیکی، آگاهیبخشی، مبارزه با فساد و روشنگری فعالیت میکنند، دقیقاً مصداق امر به معروف و نهی از منکر در عصر حاضرند.
حضرت علی (ع) طی نامه ای به مالک اشتر می فرماید:
یار ستمگر بر مظلوم مباش، زیرا کسی که از ظلم خوشنود شود، هرگز عادل نخواهد بود. بهترین شادی حاکمان، برقراری عدالت در سرزمین و آشکارشدن محبت مردم است، زیرا در میان کارها، هیچ چیز مانند حق نیست، و هیچ چیزی مانند تلاش برای حق، انسان را سعادتمند نمیسازد.
و همینطور امیرالموءمنین (ع) در نامه دیگری به مالک اشتر تصریح میکند: با مردم راستگو باش، حتی اگر تلخ باشد، و حق را بپذیر، هرچند از دشمن تو باشد.
آیا این، روشنترین تأیید بر آزادی بیان نیست؟
پس چرا در کشوری که خود را مسلمان مینامد، صدای حقجویان خاموش میشود؟ آیا میتوان نام خود را مسلمان نهاد، اما آموزههای روشنگر اسلام را لگدمال کرد؟
امام علی (ع) در این نامه تاریخی، صراحتاً حکمرانی را با شفافیت، حقمداری و عدالت گره زده است. کار رسانه آزاد نیز چیزی جز بیان حق، بازخواست از قدرت، و خدمت به مردم نیست. پس سرکوب رسانه، مستقیماً در تضاد با این سنت پیامبر و آموزههای دینیست.
چنانچه شخص پیامبر (ص) اسلام نیز می فرماید: برترین جهاد، گفتن سخن حقیست در برابر حاکم ستمگر.
این حدیث نبوی شریف نه تنها مشروعیت اعتراض در برابر ظلم را تأیید میکند، بلکه آن را «برترین جهاد» میداند. آیا رسانهای که در برابر ستم ایستاده، در همین مسیر مقدس قدم نمیگذارد؟
امروز، بیش از هر زمان دیگر، ما به صدای خبرنگاران، روشنگری رسانهها و جسارت نویسندگان نیاز داریم. رسانهها را خاموش نکنید؛ آنها فانوسهای نیمهجان این شب تاریکاند.
ما در «بنیاد رسانه ای معمار» با صدای بلند اعلام میکنیم: بازداشت، شکنجه و قتل خبرنگاران، جنایتی نابخشودنی و محکوم است و متعهدیم تا این فانوس را اگر نورش اندک باشد روشن نگه داریم!
نه برای خود، بلکه برای آینده فرزندان کشور؛ برای روزی که آزادی، نه یک آرزو، بلکه یک واقعیت جاری در کوچههای وطن باشد.