سفر امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان، به تهران و حضور او در مجمع گفتوگوی تهران، در ظاهر گامی دیپلماتیک است اما در باطن میتواند سرآغاز آزمونی سخت برای طالبان در مسیر تعامل مسئولانه با منطقه و جامعه جهانی باشد. جمهوری اسلامی ایران، بهرغم انتقادات داخلی و بینالمللی، بار دیگر درِ گفتوگو را به روی طالبان گشوده است؛ اما این بار صبر و حسننیت ایران مشروط به تغییر رفتار واقعی، ترک سیاستهای تبعیضآمیز و پایبندی طالبان به اصول اخلاقی، دینی و بینالمللی خواهد بود.
در بحبوحه بیثباتی سیاسی و امنیتی در افغانستان، تهران بار دیگر ابتکار عمل را در دست گرفته و پلتفرمی برای گفتوگوی منطقهای پیرامون افغانستان فراهم کرده است. حضور امیرخان متقی در این نشست، نه تنها نشانهای از تلاش ایران برای مدیریت فعال تحولات همسایگی شرقی خود است، بلکه فرصتی بیبدیل برای طالبان به شمار میرود تا از انزوا خارج شده و مشروعیت بینالمللیاش را تقویت کند. با این حال، این فرصت نه نامحدود است و نه بیهزینه.
جمهوری اسلامی ایران از زمان بازگشت طالبان به قدرت، با احتیاط اما با حسننیت، سعی کرده است در مسیر تعامل و اعتمادسازی حرکت کند. این تعامل اگرچه از منظر منافع امنیتی و ژئوپلیتیکی ایران قابل درک است، اما تاکنون با پاسخی روشن از سوی طالبان همراه نبوده است. طالبان باید بداند که حسننیت، بدون تغییر رفتار، منجر به مشروعیت نمیشود.
ایران در چهارچوب تلاشهای دیپلماتیک خود برای جلوگیری از تکرار فاجعههای گذشته در افغانستان، بر راهکارهای منطقهمحور برای تأمین صلح و ثبات تأکید دارد. اما این تنها یک سوی ماجراست. سوی دیگر، مسئولیتی است که متوجه طالبان میباشد؛ آنان باید از نگاه امنیتمحور و تک روی نسبت به اقوام، مذاهب و زبانهای غیرپشتون فاصله بگیرند. هرگونه تداوم در سیاستهای سرکوبگرانه نسبت به شیعیان، تاجیکها، هزارهها و فارسیزبانان، بهعنوان بیاحترامی به تاریخ مشترک، فرهنگ پیوندخورده و تلاشهای دوستانه ایران تلقی خواهد شد و میتواند زمینهساز گسستهای عمیقتری در روابط دو ملت گردد.
همچنین، نادیده گرفتن ظرفیت تمدنی زبان فارسی و حذف برنامهریزیشده آن از عرصه رسمی و آموزشی، اقدامی نیست که تنها جنبه فرهنگی داشته باشد؛ بلکه تهدیدی برای ارتباط ریشهدار افغانستان با هویت تمدنی منطقه است. طالبان باید بداند که ایران نه امریکا است و نه روسیه. ایران همسایهای است که دین، زبان، تاریخ، و درد مشترک با مردم افغانستان دارد. از منظر اخلاق اسلامی، همسایه در حکم شریک خانه است؛ و بر اساس تعالیم اسلامی، همسایهستیزی، خیانت به مروّت دینی است.
فرصتهای همکاری میان ایران و افغانستان در حوزههای اقتصادی، انرژی، تجارت مرزی، آموزش، بهداشت و حتی سیاست منطقهای، فراوان است؛ اما بهرهبرداری از این فرصتها نیازمند آن است که طالبان به قواعد دیپلماسی پایبند باشد، به خواست مردمش احترام گذارد و به اصول حاکم بر روابط بینالملل پایبند بماند. بدون احترام به حقالناس و تکثر فرهنگی، دیپلماسی فقط تکرار بیثمر واژگان خواهد بود.
در شرایطی که منطقه از آشفتگی و ناامنی رنج میبرد، افغانستان میتواند یا به عامل بیثباتی تبدیل شود یا به حلقهای برای همکاری و اتصال اقتصادی-فرهنگی میان شرق و غرب آسیا. طالبان اگر خواهان ایفای نقشی سازنده در آینده افغانستان است، باید از رویکردهای گذشته عبور کند و با آغوش باز، سیاست مشارکتمحور، مردمگرا و منطقهدوستانه را در پیش گیرد.
سفر متقی به تهران، اگر صرفاً یک ژست دیپلماتیک نباشد و به نقطهای برای بازاندیشی در راهبردهای داخلی و منطقهای طالبان تبدیل گردد، میتواند شروع فصلی جدید در مناسبات تهران-کابل و گامی رو به جلو برای ثبات منطقه باشد.
اما اگر طالبان همچنان به مسیر انحصارطلبی مذهبی، قوممحوری، و نقض حقوق اساسی مردم افغانستان ادامه دهد، نهتنها حمایت منطقهای را از دست خواهد داد، بلکه بار دیگر این کشور به مرکز بحران و مهاجرت و فقر تبدیل خواهد شد. ایران نشان داده است که آماده تعامل است؛ حال نوبت طالبان است که نشان دهد شایسته این تعامل هست یا نه.
فرصتها ابدی نیستند. گاه یک نشست، میتواند مسیر تاریخ را تغییر دهد؛ به شرطی که عزم واقعی برای تغییر در میان باشد!
نویسنده: دکتر لنگرزاد