جمهوری اسلامی ایران، با وجود ۴۶ سال تحریم اقتصادی، نظامی و علمی از سوی امریکا و متحدانش، در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی پا در رکاب ایستادگی گذاشته و به پیشرفتهای چشمگیری در حوزههای دفاعی، علمی، اقتصادی و فرهنگی دست یافته است. این در حالی است که افغانستان، علیرغم تجربه شکست استعمارگران مختلف و فرصتهای فراوان، همچنان با ناکامی در ایجاد دولت فراگیر و گرمابخش مواجه است.
«خرد ایرانی»، همواره به مقاومت، وطندوستی و همگرایی میان اقوام و مذاهب ایران باور داشته است. از حادثه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ تا رسیدن به ساخت موشکهای پیشرفته و ناو پهپادبر، این روحیه پایدار را میتوان در کارنامه نظام ایران مشاهده کرد. در مقابل، وضعیت سیاسی افغانستان، با وجود زحمات تاریخی، همچنان شکننده و همراه با بحران است.
در تاریخ ۷ تیر ۱۳۶۰، انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به دست سازمان مجاهدین خلق (منافقین) منجر به کشته شدن ۷۳ از نخبگان سیاسی کشور ایران شد. ایرانیان در مواجهه با این فاجعه، نشان دادند که از وحدت، همدلی و ایثار برخوردارند. خروجی این حادثه نه فروپاشی نظام، بلکه تقویت انسجام ملی بود، نشانهای از وطندوستی، بیخودپرستی و تعهد به منافع عمومی.
ایرانیان به خوبی میدانند که موفقیت درازمدت کشور وابسته به تربیت کادر دولتساز، برنامهریزی و تمرین مستمر است. همین نگرش است که باعث شده ایران در زمینههای مختلف از دفاع گرفته تا علم و فناوری گامهای استواری بردارد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، امریکا و متحدان با اعمال تحریمهای متعدد، تلاش کردند ایران را منزوی کنند. با این حال، ایران با گسترش همکاریهای راهبردی، مانند پیمان ۲۰ ساله با روسیه (امضا در ژانویه ۲۰۲۵) ، توانست تأثیرات تحریمها را کاهش دهد و مسیر پیشرفت را ادامه دهد.
جنگ تحمیلی ۸ ساله، تحمیلشده توسط صدام به تحریک امریکا و با حمایت نظامی، اطلاعاتی امریکا و تمام کشور های غربی، اسرائیل و شوروی،سخت ترین آزمون ایستادگی ایران بود. حمایت مجاهدین خلق (منافقین) از بعثیها، چالشی امنیتی و ملی ایجاد کرد؛ اما ایرانیان، زیر ضربات سهم ناک، متحد و مقاوم ایستادند.
جمهوری اسلامی ایران همواره هدف گروههایی چون جیشالعدل (جیش الظلم)، جندالله (جند شیطان) و سایر گروههای تکفیری بوده است که مورد حمایت برخی دولتهای عربی و اسرائیل هستند. ایران با تاب آوری شدید، امنیت مرزهای شرقی و غربی را حفظ کرده و گروههای تکفیری را مهار کرده است.
شکوه و پیشرفتهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر نمودی آشکار از اقتدار ملی و توانمندی بومی این کشور است، از جمله این دستاوردها میتوان به رونمایی از ناو پهپادبر «شاهد باقری» در فوریه ۲۰۲۵، افتتاح ناو اطلاعاتی و جنگ الکترونیک «زورق زاگرس» در ژانویه ۲۰۲۵ و معرفی موشک میانبرد «قاسم بصیر» با برد تقریبی ۱۲۰۰ کیلومتر در مه ۲۰۲۵ اشاره کرد. در کنار این پیشرفتهای نظامی، ایران در حوزه علمی و فناوری نیز توانسته است گامهای بلندی بردارد، از جمله تولید هواپیماهای ترابری داخلی مانند «سیمرغ» و دستاوردهای چشمگیر در فناوریهای پزشکی، نانو، سلولهای بنیادی و صنعت پهپاد که همگی نشاندهندهی رشد علمی و فناوری پایدار ایران در برابر فشارها و تحریمهای گسترده بینالمللی است.
درگیری اخیر با رژیم صهیونیستی کودککُش، که از ۱۳ تا ۱۵ ژوئن ۲۰۲۵ به وقوع پیوست، با یک یورش غافلگیرکننده، ناجوانمردانه و تمامعیار از سوی اسرائیل آغاز شد. رژیم صهیونیستی با شلیک صدها موشک و اجرای حملات سنگین هوایی، نهتنها مناطق مسکونی و خانههای مردم بیگناه را در ایران هدف قرار داد، بلکه مراکز علمی، دانشگاهی و پژوهشی این کشور را نیز بهطور مستقیم بمباران کرد.
در نتیجهی این حملات کور و ضدبشری، شماری از کودکان، زنان و غیرنظامیان به شهادت رسیدند. همچنین چندین نخبه علمی و پژوهشگر حوزههای حساس علمی و فناوری، بههمراه چند تن از فرماندهان برجستهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جام شهادت نوشیدند؛ حادثهای که ملت ایران را به خشم آورد و این حمله پرده از چهره واقعی رژیم کودکش برداشت که برای حفظ سلطه و ترسافکنی، حتی از قتل دانشمندان و کودکان ابایی ندارد.
این حملات جنایتکارانه، نقض آشکار اصول بینالمللی و حقوق بشر بود و با هدف تضعیف ارادهی ملی و علمی ایران طراحی شده بود. اما جمهوری اسلامی ایران، برخلاف تصور دشمن، نهتنها تسلیم این تجاوز ناعادلانه نشد، بلکه با اقتدار و انسجام، در پاسخ به این اقدام خبیثانه، عملیات تلافیجویانهای را تحت عنوان «وعده صادق ۳»آغاز کرد.
ایران با قدرت موشکی و پهپادی خود، شهرهای حساس و استراتژیک رژیم صهیونیستی از جمله دیمونا، تلآویو، حیفا و اورشلیم را بهشدت درهم کوبید و آنها را عملاً نیمهخاکستر کرد. واکنش جمهوری اسلامی چنان سهمگین و دقیق بود که حتی با وجود دستگاههای جاسوسی پیچیدهای چون موساد، صهیونیستها در شوک فرو رفتند. نتانیاهو از ترس خشم ملت ایران و ضربات پیدرپی، کشور را ترک کرد و مردم اسرائیل از شدت وحشت، جرئت خروج از پناهگاهها را نداشتند.
این پاسخ، نمایانگر قدرت دفاعی و ارادهی بینظیر جمهوری اسلامی ایران در دفاع از عزت، دانش، امنیت و جان مردم خود بود.
پاسخ قاطع ایران نهفقط از سر خشم، بلکه برخاسته از اصل مشروع دفاع از مردم و سرزمین بود؛ دفاعی که در قالب عملیات موفق «وعده صادق ۳» تحقق یافت و معادله قدرت را در منطقه بهشدت دگرگون ساخت.
این رخداد نشان داد که جمهوری اسلامی ایران نهتنها در برابر دشمنیهای آشکار سکوت نمیکند، بلکه توان دفاعی و تهاجمی قدرتمندی دارد که میتواند در کمترین زمان، معادلات امنیتی منطقه را تغییر دهد. عملیات «وعده صادق ۳» نهفقط یک پاسخ نظامی، بلکه یک پیام راهبردی بود: ایران اهل جنگافروزی نیست، اما در دفاع از امنیت و تمامیت ارضیاش، کوتاه نمیآید و بیدرنگ پاسخ میدهد. نفع ایران در این نبرد، تثبیت موقعیت خود بهعنوان قدرتی بازدارنده در منطقه و نمایش ظرفیتهای نظامی بومیاش در برابر چشم جهانیان بود.
تحسین میکنم ایرانیانی را که با وجود تنوع قومی چون فارس، کرد، آذری، بلوچ، ترکمن، گیلک، مازنی، لُر، عرب و تنوع مذهبی؛ شیعه، سنی، مسیحی، یهودی، زرتشتی، صائبی و دیگران، حرمت یکدیگر را نگه داشتهاند. این همگرایی فرهنگی و اجتماعی یکی از پایههای موفقیت پایدار کشور شان است.
و اما، تجربه تاریخی و فرصتهای از دسترفته ما در افغانستان، تصویری تلخ اما پر از درس است. کشوری که پس از شکست سه ابرقدرت جهانی بریتانیا، شوروی و ایالات متحده امریکا به ظاهر پیروز بیرون آمد، اما در باطن گرفتار زخمهای عمیق سیاسی، اجتماعی و ساختاری شد. با وجود میلیونها شهید، مفقودالاثر، آواره و مهاجر، ما هنوز نتوانستهایم یک دولت ملی و فراگیر تشکیل دهیم، و به انسجام واقعی سیاسی دست یابیم.
یکی از مهمترین دلایل این ناکامی، نبود یک رهبری مقتدر و ملینگر در رأس ساختار سیاسی کشور بود. رئیسجمهورانی همچون حامد کرزی و بهویژه اشرف غنی احمدزی، نتوانستند از نگاه قومی و منطقهای عبور کنند و مصالح ملی را بر منافع شخصی و قبیلهای ترجیح دهند. حکومت جمهوریت به ویژه اشرف غنی نهتنها نتوانست از فرصت طلایی سال های جمهوریت برای ملتسازی استفاده کنند، بلکه با ساختن یک تیم کاملاً قومی و حذف دیگر اقوام از مشارکت در قدرت، بذر بیاعتمادی و تفرقه را در زمین سیاسی افغانستان کاشت. فساد گسترده مالی، حیفومیل منابع، خودمحوری، و بیکفایتی، ویژگیهای شاخص دوران او بود.
قومگرایی و شکافهای عمیق مذهبی و زبانی، از دیگر عوامل شکست بودند. در حالیکه جامعه افغانستان متشکل از اقوام متنوعی چون هزاره، ازبک، پشتون، تاجیک، ایماق، بلوچ، نورستانی و قزلباش است، هیچ تلاشی برای همگرایی و انسجام واقعی انجام نشد. شکافهای مذهبی میان شیعه و سنی، و سوءاستفاده از دین برای حذف جریانهای علمی، فرهنگی و مدنی، به عمق بحران افزود. تنوع قومی و مذهبی که میتوانست به یک ثروت فرهنگی برای ملتسازی تبدیل شود، بهدلیل سوءمدیریت، به ابزار تفرقه و نفرت بدل شد.
در حوزه ملتسازی نیز گامهای بنیادی و کارآمدی برداشته نشد. نه سیاستی برای مشارکت عادلانه اقوام تدوین شد، نه برنامهای مؤثر برای تحقق عدالت اجتماعی و توزیع برابر قدرت و منابع وجود داشت. فرصتهای اقتصادی، آموزشی و سیاسی به شکل نابرابر توزیع میشد و فضا برای نخبگان واقعی بسته بود.
در این میان، طالبان با پشتیبانی پاکستان و همدستی برخی جریانهای غربی، بار دیگر وارد معادلات قدرت شدند. در طول بیست سال اخیر، طالبان با جنگهای خونین، بمبگذاری، حذف نخبگان و ایجاد فضای رعب و وحشت، عملاً روند دولتسازی را فلج کردند. امروز نیز که قدرت را در دست گرفتهاند، همان رویکرد تکقومی و انحصارطلبانه را ادامه میدهند و نهتنها حقوق زنان، بلکه حقوق شیعیان و دیگر اقلیتهای قومی و مذهبی را بهطرز سیستماتیک نقض میکنند.
بهاینترتیب، افغانستان نهتنها از تجارب خونبار گذشته درس نگرفت، بلکه فرصتهای تاریخی برای ساختن یک ملت متحد، عادل و مقتدر را یکی پس از دیگری از دست داد. این در حالیست که کشورهای دیگر با شرایط بسیار دشوارتر، نظیر جمهوری اسلامی ایران، توانستند با مقاومت، وحدت و رهبری مقتدر، خود را به قدرتی انکارناپذیر در منطقه و جهان تبدیل کنند.
جمهوری اسلامی ایران، با اتکا به خداوند و خرد ایرانی، وطندوستی، نظم اجتماعی و رهبری قدرتمند، توانسته علیرغم فشارهای تحریم، حمله نظامی، تهدیدات منطقهای و جنگ، مسیر پیشرفت گستردهای را طی کند. این پیشرفتها در حوزه دفاعی با توسعه موشکی، پهپادی، ناوترابر و فناوریهای پیشرفته، در حوزه علمی و فرهنگی با تولید داخلی و عمق بخشیدن به نهادهای اجتماعی، مشخص شده است.
در مقابل، افغانستان با داشتن تجربیات بینظیر تاریخی، علیرغم ظرفیتهای عظیمی که دارد، با ناکامی سیاسی ساختاری روبرو است؛ ضعف ملتسازی، فساد، قومگرایی و فقدان رهبری فراگیر، آن را از رسیدن به پیشرفت حقیقی بازداشته است.
ایرانیان بخش بزرگی از پیشرفتها و پایداری کشورشان را مدیون رهبری حکیمانه و دوراندیش آیتالله خامنهای هستند؛ رهبری که با خرد سیاسی بالا و تدبیر عمیق، ایران را از دل بزرگترین چالشها، جنگها، تحریمها و تهدیدهای داخلی و خارجی عبور داد. او نهتنها توانست وحدت اقوام و مذاهب مختلف را حفظ کند، بلکه با ایجاد اعتماد ملی، مسیر پیشرفت علمی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی را هموار ساخت. دولتداری و رهبری آیتالله خامنهای الگویی از مدیریت خردمندانه و مبتنی بر واقعبینی است؛ الگویی که افغانستان متأسفانه از آن بیبهره ماند. امروز اقتدار ایران، برخاسته از همبستگی ملی، عمق استراتژیک، و ایمان به آیندهای روشن است. ایران اگر همین مسیر را با حفظ وحدت، دانشمحوری و وطندوستی ادامه دهد، نهتنها آیندهای درخشانتر خواهد داشت، بلکه الگویی موفق برای کشورهای منطقه، از جمله افغانستان، خواهد بود.