هشدارهای منطقهای و ادعاهای طالبان
در حالی که رهبران طالبان با طمأنینه از «ثبات» در افغانستان سخن میگویند، هشدارهای بلند و پیاپی از ورای مرزهای کشور برخاستهاند. تازهترین زنگ خطر را نه کشوری غربی، بلکه وزیر دفاع روسیه، آندری بلوسوف، به صدا درآورده است: بیش از 20 گروه رادیکال با بیش از 15 هزار جنگجو اکنون در خاک افغانستان فعالیت دارند. این آمار نه تنها نگرانکننده، بلکه هشداری است برای تمامی کشورهای منطقه، بهویژه آسیای میانه. بلوسوف با صراحت اعلام میکند که تهدید اصلی تروریستی برای آسیای مرکزی، از دل افغانستان برمیخیزد. اما این تنها یک گزارش نیست. این پژواکیست از هشدارهایی که پیشتر از سوی تاجیکستان، ایران، چین، روسیه و حتی کشورهای اروپایی بارها تکرار شده است. پس چه کسی دروغ میگوید؟ طالبان یا جهان؟
طالبان مدعیاند که هیچ گروه تروریستی در افغانستان وجود ندارد. میگویند همه را سرکوب کردهاند. اما آیا واقعاً چنین است؟ اگر چنین است، پس این 15 هزار جنگجویی که اکنون روسیه از آنها نام میبرد، از کجا آمدهاند؟ چرا مرزها ناامناند؟ چرا همسایگان یکی پس از دیگری، در حال استحکامسازی مرزی خود با افغانستاناند؟ این تناقض، فقط یک پرسش ساده نیست. این یک زخم سرباز کرده است.
پرسشهای بیپاسخ و مسئولیتها
پرسشهایی بنیادین ذهن هر باشندهء دغدغهمند کشور را به خود مشغول کرده است: این گروهها را چه کسانی پشتیبانی میکنند؟ منابع مالیشان از کجا تأمین میشود؟ چرا طالبان، که خود را امارت اسلامی مینامند، یا نمیتوانند یا نمیخواهند این گروهها را مهار کنند؟ اگر طالبان آنگونه که ادعا دارند، حکومتداران واقعی این سرزمیناند، پس مسئول این بحران کیست؟
واقعیت این است که حاکمیت طالبان، اگرچه بر اساس نیروی نظامی شکل گرفت، اما نتوانسته مشروعیت داخلی و بینالمللی کسب کند. امروز دیگر وقت آن رسیده که طالبان از لاک انحصار و خودبرتربینی بیرون بیایند. افغانستان تنها مال یک قوم یا یک گروه نیست. این سرزمین، تکهتکه از هویتهای رنگارنگ قومی، مذهبی و فرهنگیست که هرکدام حق دارند در سرنوشت سیاسی کشور سهم داشته باشند.
فراخوان به طالبان و همسایگان
از همینجا، از تریبون «معمار» خطاب به طالبان میگوییم: اگر واقعاً نگران ثبات افغانستان هستید، اگر به وعدههایتان باور دارید، پس یک حکومت همهشمول و واقعی بسازید. چهرههای مستقل، سیاسی، باسابقه پاک، و نمایندگان راستین اقوام مختلف را در ساختار دولت وارد کنید. به وعدههایتان عمل کنید. تنها حرف کافی نیست. مردم افغانستان دیگر خستهاند از شعارهای پوچ و وعدههای توخالی. آنان امنیت، نان، آزادی و آینده میخواهند، نه زندگی در سایه ترس و گروههای بینام.
و اما به همسایگان و قدرتهای منطقهای نیز باید گفت؛ اگر امروز در پشت دروازههای افغانستان تهدید میبینید، نگذارید با حمایت از گروههایی که مردم افغانستان نمیخواهند، این تهدید را به تهدیدی منطقهای بدل سازید. مردم افغانستان دیگر نمیخواهند که کشورشان میدان آزمون بیپایان سیاست خارجی دیگران باشد.
راهحل و امید به آینده
سخن آخر اینکه؛ اگر افغانستان امروز به خوابزدهای میماند که سایههای ترور آرام آرام او را میبلعند، بیداریاش تنها با مشارکت واقعی مردم، بازسازی اعتماد ملی، و پایاندادن به دروغهای رسمی ممکن است. تا آن روز، باید صبور بود، اما نه ساکت. باید ایستاد، اما نه بیصدا. باید خواست، اما با آگاهی. در برابر ترور، انحصار و فریب، ایستادگی، تنها راه ماست!